خلوت گزیده را به تماشا چه حاجتست چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجتست

خلوتهای دل

۱ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

۰۴
اسفند

سلام مهربونم

امروز بعد از یک هفته که از سفر برگشتیم دلم خواست باهاتون نوشتنی حرف بزنم تو این یک هفته یه چیزایی حالمو عاالی کردن بازگشت دوباره به سمت کتاب ملت عشق و پیشنهادش به یه آدم خووب که اونم مشتاقانه داره  میخونه کتابو چقد خووبه پیدا شدن آدمی سرراهت که افکار و علایقش بهت شبیه باشه فاطمه انسان دوستداشتنیه و هزااران بار شکر بابت قراردادنش سر راهم مهربونترینم میدونم که هر لحظه حواستون بهم هست و نمیذارید هیچجایی دچار ناراحتی و ناآرومی شم اینجا برام ارتباط با بچه ها سخت شده بود اونقد که حس میکردم بهتره باهیشکیی حرفی نزنم چرا که برای خودم بد میشه اما با قرار دادن فاطمه سر راهم اینو بهم نشون دادین برا بارهای مکرر که مراقبم هستین و چه پشت گرمیی بالاتر از توجه شما گاهی روزا میشینم و به این فکر میکنم که قراردادن زندگیم سر راهمم جز کار شما کار هیشکییی نبوده اینکه دونفری که نیازشون آرامشبوده رو سر راه هم گذاشتین و همه چیز یهویی بخوبی پیش میرفت یه جور عجیبی به هرچیزی که نیاز بود بهترینش جوور میشد الان که مینویسم اینا رو اشک میاد تو چشام که چقدددددددددددد تو این مدت حضورتونو پررنگ حس کردم چقد تو تک تک کارامون بهم نشون دادی که این پیوند از طرف شماست هییچ وقت فراموش نمیکنم اون اطمینانی که شما به دلم انداخته بودین که با وجود نگرانی همه خانواده که حسش میکردم اما من پر بودم از حس اطمینان به شما و انتخابی که شما سر راهم قرار میدین که دقیقن همون اتفاق افتاد برای من و من با انتخابم برای ادامه زندگی تو یه شهر با فاصله 700 کیلومتری از خانواده م وارد یه زندگی جدید شدم و دلم آرووم بود از اینکه هیشکیی هم که نباشه شما هستین پشت من و همون هم شد الان هم بعد از 7 ماه زندگی مشترک ذره ای حس نکردم میتونستم بهتر ازین خوشبخت باشم واینجا هم با وجود خوب بودن همسرم کنارم باز هم پشتم فقط به شما گرمه و خوشحالم از بودنتون برای کارم هم همهه چیز حضور شما رو بهم نشون میداده و میده و من آروومم به بودنتون گاهی فکر میکنم مگه تو دنیا حسی بهتر از داشتن شما هم هست؟؟؟؟؟؟ وقتی شما هستین همه چیز قشنگترین حالتو داره شاید دلت یه چیزایی بخواد که نتونی فعلن فراهم کنی اما باوجود شما حتی اون نداشتنها هم بی اهمیت میشن امروز اومدم که از یه چیزای منفی تو این روزا بنویسم اما اونقد قشنگگگ حالمو تغییر دادین که ذره ای به این ویروس توجهم جلب نشد مهربونترینم خواهش میکنم این سختیها رو از مردمم بگیرید و جاشو به شادی و حال خووب بدین شما خووب میدونید که بدبختی اونها رو به اینجاها کشونده اما شاید اگه خالشون خوب باشه یکم بهتر از اینی که هستن بشن مهربونترینم شادی و سلامتی و نعمتهای خووب رو به مردم سرزمینم ارزانی کنین دوستونداااااااارم به اندازه توانم

  • خلوت گزیده